دوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۴
۰ نفر

در باور مردم تهران بهار سبز، تابستان قرمز، پاییز زرد و زمستان سیاه بود و به‌همین دلیل وقتی در پایان زمستان هوا رو به‌گرمی می‌گذارد، آنانی که در تامین گرما دچار سختی و عذاب شده بودند می‌گفتند: زمستون رفت و روسیاهی به زغال ماند!

زمستان قديم

همشهری آنلاین - نصرالله حدادی / تهران پژوه: نبض زندگی، درسه ماهِ آذر،دی و بهمن کندتر نسبت به دیگر ماه‌های سال می‌زد. روزهای کوتاه، شبهای بلند، تعطیلی برخی مشاغل، تاریکی معابر عمومی، رسوخ سرما تامغز استخوان، ترس از دچار شدن به بیماری و "سُر خوردن" روی برف و یخ و شکستگی استخوانها، کمبود و نبودِ لوازم گرمازاییِ مداوم و...باعث می‌شدند عموم مردم "سر شب" به خانه رفته و تا طلوعی دیگر در آرامش و گرمای خانه و خانواده به‌سر بَرَند.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

بارش برفهای سنگین امری کاملا عادی بود و اصطلاحا مثلِ "لحاف کرسی" قطور و سفید "همه جا را فرا می‌گرفت و "پارو کردن" آن از اهم کارهای مردان خانه بود چرا که امکان داشت سقف، بر روی اعضای خانواده فرود آمده و خسارت و زیان را دوچندان کند! پارو، در این فصل باید "پشتِ درِ اطاق" گذارده می‌شد و چه بسا که نیمه‌های شب، مرد خانه باید برمی‌خاست و روی بام خانه می‌رفت و برف‌ها را می‌روفت و به میان حیاط خانه و کوچه می‌ریخت تا "سقف سبک" شده و خطری متوجه اهلِ خانه و خانواده نباشد.

دیگر اعضای خانه نیز به کمکِ پدر و مادر و برادر آمده و در"طشت"برف‌ها را ریخته و از بام به زیر می‌افکندند و هشدار بزرگترها به کوچکترها که "لبِ پشتِ بوم نرو امکان داره پُرت شی پایین" و چه بسا که با اندکی بی احتیاطی این کار رخ می‌داد، هرچند که اکثر خانه‌ها در روزگار کودکی ما "یک یا دو اشکوبه" بودند و خطر سقوط حیات آدمی را چندان تهدید نمی‌کرد!

برف‌ها در میان کوچه‌ها و حیاط خانه‌ها تا ماه‌ها، مهمان اهالی شهر بودند و چه بسا تا "آن طرف سیزده" کُپه‌های فراوان آن در جای جای شهر و خانه‌ها دیده می‌شدند و باید "تاتی کنان" از روی آنها رد می شدیم تا سقوط نکرده و دچار شکستگی استخوان‌ها نشویم!

زمستون طهرونی‌ها چه رنگی بود؟

خوردنِ "برف و شیره" از کارهای مرسوم روزهایی بود که برف بر زمین می‌نشست. برفی که از آسمان می‌بارید پاک و سفید بود و قدری از آن را برداشته و در میان کاسه قرار می‌دادند و مقداری "شیره انگور"بر روی آن می ریختند و"دلی از عزا درمی‌آوردند " و از این طریق سختی سرما را به هیچ گرفته تا روزهای پایان زمستان فرارسد.

عده‌ای ابن الوقت نیز، به هنگام بارشِ برف با عمودکردنِ تکه چوبی برروی طشتی و بستن تکه‌ای رَسَن و ریختن مقداری گندم و ارزن، از استیصال پرندگان برای یافتن دانه دام می‌گستردند و چه بسا از این طریق جانِ پرنده را می‌گرفتند و فراوان بودند انسانهای شریفی که با افشاندن دانه، به کمک این پرندگان زیبا می رفتند و با هر دانه برداشتنِ پرندگان به اعضای خانواده خود به‌خصوص خردسالان می گفتند: ببین، هر دونه‌ای که بَرمی‌داره، سرشو بالا میاره و خدا رو شکر می‌کنه"و از این طریق، علاوه بر ترحم‌آموزی نسبت به پرندگان و سایر حیوانات، شکرگزاری به درگاه یگانه یکتا را نیز گوشزد کرده و آموزش می‌دادند.

زمستون طهرونی‌ها چه رنگی بود؟

زمستان، فصل غذاهایی از جنس آش و شوربا بود و چه فراوان دیگ‌ها بر سر بار می‌رفت و انواع آش‌ها پخته می شدند و برای ایجاد حسِ مودت و همجواری و همسایگی،کاسه‌ای از آن تحت عنوان "تکه همسایگی" روانه می‌شد خانه دیگری می‌شد تا دلها به‌ هم نزدیکتر شوند. عموم مردم زمستان را روزشماری می‌کردند تا به سر آمده و گرمای بهار از راه برسد: چله بزرگ، چله کوچک، سرمای چارچار و سرانجام سرمای پیره زن!

از واپسین شب پاییز و آغازین روز زمستان ، شب یلدا مردم به امید بازگشت نوروز، گرما و رُستن سبزی‌ها به انتظار می‌نشستند هر چند می‌دانستند زمستان نمی‌باید فقط "خشکه سرما" می‌بود و باید با بارش‌های فراوان نویدِ "ترسالی" را می‌داد و با هر بارش برف و باران آن را "نعمت الهی" برشمرده و شکرگزاری می‌کردند.

نیک به یاد دارم، سرما در دوران کودکی ما چنان بود که پوست لطیفِ دستان کودکان را می‌ترکاند و برای جلوگیری از این کار، مخلوط "گلیسرین و آب لیمو" را بر روی پوست دست‌ها می‌مالیدند تا از این آسیب به دور باشند. استفاده از "شال" و جوراب‌های پشمین و کلاه کاموایی، کاملا متداول بود تا آن که بارِ دیگر، هوا به تعادل رسیده و بهار از راه برسد.

زمستون طهرونی‌ها چه رنگی بود؟

کد خبر 908781

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha